نتایج جستجوی عبارت «دبستان شهید مصطفی خمینی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -موجها
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ترس ما چیست که ما دریائیم قامت ساحل و موجیم و چو موج در خروشیم همیشه، همه جا در همه وقت زاده عصمت دریاهائیم موج‌کوب همه کشتی‌هائیم پهنه آبی دریا همه پیکر ماست قامت موج نشانی ز بلند تن ماست ساحل عشق و رهائی به همه یاور ماست حالیا خوف نداریم که ما کوسه‌ای بر همه دریاهائیم هان چه می‌گوید این ناو کثیف بردرازی پرامواج خلیج او چه می‌خواهد بر پهنه بی‌تاب خلیج چه خلیجی که همه پیکر ماست که خروش تن ماست که سرودش ره ماست نگذارید که ماهیگیران جنوب رهروان دریا پارو برگیرند نگذارید که...
شهدا سال 62 -وصیتنامه شهید محمد جواد توکلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد جواد توکلي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عینٍ ابداً بار الها! این رهبر و امام عزیز ما را در پناه خودت حفظ کن. او این مردمی را که در جهل و فساد بودند، به‌سوی نور و صراط مستقیم هدایت کرد. این رهبر بود که راه حسین (ع) را به ما نشان داد. قدر این رهبر و امام امت را بدانید و بیدار شوید. البته من کوچک‌تر از آنم که بخواهم سفارش به شما کنم. مرا ببخشید و حلالم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -افول یک ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
آن کلیم هر کلام پاک تا که از حصار کلبه حقیر من برون شده است من بروی خویش بسته‌ام دریچه‌ها تمام دربها من بروی خویش بسته‌ام هر آن شکاف کوچک و حقیر کز آن هجوم نور را نبینمش آن پرنده عزیز و وحشی مراد تا که رفته از قفس پرانده‌ام تمام بلبلان باغ را زشاخ و برگ هر درخت خانه‌مان آن غزل تیز گام دشت تا که از کنام ما رمیده است من رمانده‌ام تمام آهوان وحشی و ستیزه جوی دشت را زدشت تنگ سینه‌ام آن ستاره تا که رفته است از سرای پر فروغ آسمان من...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -برای پرواز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
مرغ پرسوخته‌ام، آلت پروازم نیست گر چه از این قفس آزرده و غمگین باشم دارم امید که پرواز کنم تا برِ دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم با همه سوختگی پرم امیدم نیست که توانم من از این خانه پری بگشایم زین قفس مانده بسی خاطره‌ها در دل من نیست فردا که روند این همه از خاطر من سرکوی تو نشینم که پری بگشائی توگره تازه کنی باز بر این پیکر من آتشی افتاد در این خرمن و پرسوخت مرا آتشی بود که بوده است بخاکستر...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رجعت یک ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
شب ندارد سر خواب دیده در رجعت پاک تو ستاره بگریست یاد تو مرحم هر زخم عمیق یاد و رؤیای تو با جان من است لیک این قلب فرورفته به مرداب گناه هیچ امیدش نیست اندر این رویش گلهای گرانبار امید با حضور شب تاریک و سیاه گنهش با سپاه سیه معصیت اندر نگهش از تو گلزار گران گل چیند شب ندارد سر خواب شوق دیدار تو با صاعقه‌ها باران‌ها با باد با ژاله گلهای شفق با نسیمی از کوه می‌آید لیک رفتن و رسیدن را پای پرآبله نتواند، آه 6/1/60 13 نی‌ریز  ...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -سفینه النجاه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به یکی از دوستانم که دردهایش را با جانم لمس می‌کردم و سخنانش آرامشم می‌داد و صبوریش اصالت انسان را در جانم زنده می‌کرد و برای التیام زخمهای دلش، گاهی با هم گریه می‌کردیم. "حمید" قایقم نشسته‌ای به گل به خون به بندر قایقم رسیده‌ای به اوج دریا قایقم تمامی وجود تو دریاست قایقم تو دل زدی به دریا گشته‌ای رها ز بند بندر رفته‌ای بسوی موج یکسر رسته‌ای زآسمان بندر قایقم تو ساحلی به دریا دامن تو آستان دریا قایق من ای گسسته هر بند از حریم بی امید بندر رفته‌ای تو روی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -عروس دریا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من و عروس دریا برای سیر غم‌ها راه می‌ریم با شما می‌دونیم دلاتون پر از غمه می‌دونیم هر چی بگید بازم کمه اگه بتونید بجنبید میایم به دشت و صحرا میایم به شهر غمها شهرهای پر دیوارتون شهرهای بی سوارتون اونجاکه هر چی بگی زغصه بازم کمه اونجا که کار همه همیشه درد و ماتمه ما میایم به شهر تاریکی و ظلمت ما میایم شهر قفس شهرک پا چفت و بس شهرک زند و نای دراز شهرک کوچه‌های راز شهرک قفل و قفس شهرک بنگ و هوس شب فردا توشم غم فردا تو دلم برای این مردمی که از...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -مردی بزرگ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
از خانه‌ای بزرگ بیرون گذاشت پای و به مردی علم نشاند آن رادمرد آن رادمرد از هر چه ظلم و ستم بود خسته بود پیمان خویش با خدای ضعیفان بسته بود مردی بزرگ با فطرتی بزرگ پا می‌نهد براه شاید بنای عدالت بپا کند مردی شیر رگ چون تند باد چون رعد و برق بر سر دنیا قدم گذاشت او نور بود و جهان را به بر گرفت آشفته فکرت او از جهان پست پیوسته ناله داشت از هر که بار ذلت اعیان کشد بدوش...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -هرگز نمی آید بهاران
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
هرگز نمی آید بهاران هرگز نمی آید بهاران در خانه‌های خالی ما با این همه نامردمیها هرگز نمی آید نسیم از روی احسان با این همه نامردم پابند دنیا من خسته‌ام از زندگی از این همه درماندگی دانم که هرگز هیچ ابری بر کویر هستی ماها نبارد هرگز نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران دیگر امیدی نیست شوری نیست ، اینجا دانم که دیگر در ضمیرم نیست پیدا حرفی برای گفتن این گفتنی‌ها تنها همه بر خویش نالیم چون عمرها پیوسته رفتند از زندگی سودی نبردیم دیگر نمی آید بهاران بر جویبار و جشن یاران هرگز...
به یاد شهیدان حجه الاسلام سید عبدالرسول معصومی و معلم شهید سید نعیم زاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد سيد نعيم زاهدي »
حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران شد‌به اوج آسمانها با شهادت شادکامان حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران بود این‌ مرد مجاهد در صف هیجا دلاور بود سروی‌در گلستان‌شجاعت بس تناور حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران سالها در جبهه ها جنگید آن مرد الهی هر زمان نور بیانش زایل کفرو تباهی حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران دشمن‌بعثی زخوفش‌بود‌ لرزان‌ و هراسان صحنه پیکار او یاد آور رزم دلیران حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران بود درمیدان قرآن راستی بهتر سخنگو اهل‌حق بود اونه اهل حیله و مرد هیاهو حجه‌الاسلام‌معصومی‌به‌حق‌پیوست یاران یاداین‌ روحانی‌پاک ومجاهد بس‌گرامی زنده‌بادا همرهش‌سید‌جواد...